سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/11/10
2:23 عصر

صدسال به این سالها!

بدست روح اله ریاضی در دسته

در اوایل دوران جوانی و دانشگاه دو علاقه مهم داشتم.سینما و نویسندگی.
اولی در توده های سردرگمی از حوادث گم و گور شد و نویسندگی به وادی روزنامه نگاری کشیده شد.
دید کلی ام این بود که در هر عرصه می شود موجود مطلوبی بود و آن کرد که رضای دوست و رضای نسبی خودم را به همراه داشته باشد.اما تجربه روزنامه نگاری ام که بیشتر در نشریات و سایت های اصولگرا بود با حقایق تلخ و ویران کننده ای روبرویم کرد که عطایش را به لقایش بخشیدم و هیچ گاه ماجرا را برای کسی واگویه نکردم.
جشنواره فیلم فجر که پا می گیرد و به خصوص وقتی فیلمی نظرم را جلب می کند و به تعبیری زنده تر ،عاشقم می کند ، دوباره به همان علاقه اوان دوران جوانی فکر می کنم و البته ترسی که نکند این عرصه هم مرا به یاس بیشتر بکشاند به سراغم می آید.
فیلمهای جشنواره امسال به جز تک و توکی همه ناامید کننده بودند و اگر بخواهیم بر مبنای احتمال حرکت کنیم نتیجه کار ما چه خواهد شد؟
یکی از فیلمهای قابل تامل و تاحدی قصه گو،‌ «صد سال به این سالها» ی سامان مقدم است که مهمترین مولفه اش بازی رضاکیانیان و فاطمه معتمد آریاست.سخن اصلی فیلم هم در مورد رنج و مرارت هایی است که به ایران ما در این سی ساله وارد شده و از او تصویری تکیده و بی رمق ساخته است.ایرانی که لباس عروس می دوزد و هر روز لباس عزا بر تن می کند.
این فیلم که دو سال در توقیف بوده ،انگار دارد حرف چون مایی را روایت می کند که به خصوص در این چند ماه ،‌خون دل خوردیم و طعنه شنیدیم و دم نزدیم.
اگر چه من با شادی های ایده آل جناب سامان مقدم خیلی موافق نیستم و بیانیه آخری که در فرودگاه و از زبان پرویز پرستویی بیان شد را در نهایت تصنع می بینم ،ولی چاره ای نیست از تعریف متوسط از این فیلم.
نمی دانم شاید قسمت جبری ما و مردم ما این رنج و محنت هاست و یا شاید تنها امثال «رفیع» (نقش رضا کیانیان) ها هستند که با زندگی کوتاه ولی فرحمند خود ،‌کیف دنیا و احیانا آخرت را خواهند برد.